به دســت تیــــغ جـــراحی سپــردم به یک نوبت، فــلان جا وشـکـم را
به خود گفـتم که با هـم چـاره سازم به یک فرصت دونوبت درد وغم را
به دست خـود زدم آتــش بـه جـانم که سوزش سـوخت ازسرتا قـدم را
ندانسـتم که با این درد جان ســـوز به جـان خـــود روا کــردم ســتم را
خــدایا چشـــم کافــــر هـــم نبیـــند به عـمــرخـود چـنیـن درد والـم را
دراین پنجــاه ســال عـمــــر هـرگز نـدیــدم درد و رنـــج ایــن رقــم را
اگــر خـواهـی بفهـمی ســوز دردم ببـــین بـــر دفتـــرم اشــک قـلم رارا
توضیح : این رنجنامه پس از تحمل دو هفته درد ورنج ناشی از دو عمل جراحی همزمان که درتاریخ (9 /2 /93 )انجام شد ، در سحر گاه روز سه شنبه 23/ 2 /93 سروده شد
درد هجــرانت نمی دانی چه با دل می کند
می کند با دل همان کاری که قـاتل می کند
بعد ایام وصال،این درد جان سـوز فــراق
زندگـی را برمن شــوریده مشکل می کند
شهـــد ایام وصـالت راشـــرنگ قهـــر تو
تلخ تر درکامم از زهـــر هـــلاهل می کند
رفتی وگـفتی دگــر باید فــرامــوشــم کنی
این جدایی کی دلم را ازتو غافل می کند؟!
هر چه کردم تا فراموشت کنم ممکن نشد
بیشتراز پیـش عـشقـت خانه دردل میکند
سعی ها کردم که دل را فارغ ازعشقت کنم
آخر این دیوانه ی بد خو مگر ول می کند
.: Weblog Themes By Pichak :.