« بسم رب الشهداء والصّد ّیقین » ( پیکر پاک شهیدی که پس از 13 سال سالم بود)
مقام معظم رهبری: یاد شهیدان باید همیشه درفضای جامعه زنده بماند.
پنجشنبه 24 مردادماه 1392 در محل درمانگاه شبانه روزی امام حسین (علیه السلام) درمشهد مقدس با شخصی موقّروباصفاهمنشین وهم صحبت بودم.
اوکه خود را هیبت الله غلامی ازروستای ینگجه نیشابوروپسردایی سردارشهید نورعلی شوشتری (رحمت الله علیه)معرفی کرد ؛درطی مصاحبت کوتاهی که با هم داشتیم،ماجرایی را از شهید شیخ باب الله سبزی(ره)از شهدای روستای ینگجه نقل کرد که بسیارجالب وشنیدنی بود! او می گفت :شهید سبزی ،چندین مرحله به جبهه رفت ودر عملیات های مختلف شرکت کرد؛ هربار که ازجبهه برمی گشت، می رفت سر مزار شهدای روستا می نشست وهای های گریه می کردو فریاد می زد که ،خدایا مگر من چه کرده ام که قبولم نمی کنی؟! خدایا چرا به من توفیق شهادت عنایت نمی کنی؟!وآنقدرگریه می کرد وناله می زد که همه به حالش می گریستند؛تا اینکه بالاخره در یکی ازعملیاتها به فیض عظمی شهادت نائل آمد.
پیکرپاکش را به روستا آوردند ودرکناردیگرشهدا به خاک سپردند.
چند سالی گذشت،یک شب خواب دیدم ،در حرم مطهر امام رضا علیه السلام،در صحن سقا خانه هستم و بسیار تشنه ام ، به سمت سقا خانه رفتم که آب بنوشم ،یک وقت دیدم شهید شیخ باب الله سبزی( رحمت الله علیه)،کنار سقّا خانه ایستاده و جام آب در دست دارد وبه زوّارامام رضا(علیه السلام) آب می دهد،
جلورفتم و سلام کردم ،جواب سلامم را داد،بعدازاحوال پرسی،ازایشان سؤال کردم که مگر شما شهید نشده ای ؟! اینجا چه کار می کنی؟!
خنده ای کرد وگقت نه من زنده ام !می بینی که سقایم وبه زوّارامام رضا (ع) آب می دهم!!
به آقای غلامی گفتم:خواب شما ،رؤیای صادقه ودلیلی روشن برحقّانیت شهداوزنده بودن آنها ومصداق کامل آیه ی شریفه ی «ولا تحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون» است ،که می فرماید؛
آنها که درراه خدا کشته می شوند مرده مپندارید،بلکه زنده اند ونزد خدایشان روزی می خورند. آری؛
شهیدان واژه ی ایثار و خونند شهیدان معنی عشق و جنونند
مپـــندارید آنهــا مــردگـانـــــند شهیدان عنــد ربهــم یرزقونند
آقای غلامی ماجرای دیگری را نقل نمودند که مُبَــیِّن شأن ومنزلت ومقام والای شهدا و پدر ومادرشان در نزد خداوند متعال است.
ایشان فرمودند: مزار مادر شهید حسین سبزی (رحمت الله علیه)،درهمان روستای ینگجه پس ازحدود 10 ـ12 سال به دلیلی تخریب شده بود؛وقتی جمعی از مردم وبستگان می روند که مزار مرحومه را تعمیر کنند،با کمال تعجب می بینند که هنوز کفن مادر شهید تر و تازه است،به گونه ای که انگار یکی دو روز است که از دنیا رفته است!!!
آری،این کمترین پاداش وعنایت خداوند به مادر شهید است که حاصل عمروپاره ی تن خود رادرطبق اخلاص نهاده وتقدیم خدا نموده است. همان گونه که قرآن کریم می فرماید: « یستبــشرُون بنعمةً من الله وفضلً وانّ الله لایُضیعُ اجرالمؤمنین»
(ایثار گران در راه خدا) به نعمت ورحمت وبخششهای خداوند بسیار شادمان وخرسند وخوشحالند؛همانا خداوند اجروپاداش مؤمنان راضایع وتباه نمی کند.
مرداد ماه 1392 ه - ش
عید سعید فطر برمسلمین مبارک.
یاایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون.
رمضان ،ماه مهمانی وضیاقت خداونداست که بندگان خاص او توفیق حضوردراین مهمانی را پیدا کرده وازاین سفره ی پرفیض الهی متنعم می گردند؛ وچه بد بخت و خاسرند آنها که ازاین فیض الهی محرومند ولیاقت حضور دراین ضیافت راندارند!
اینان نمی دانند که روزه فیلتر جسم وجان دربرابر بیماریهاوصافی روح و روان از گناهان وآلودگیها وسپر آتش جهنم است
آری سفره ی مهمانی خدا برچیده شد، وچقدر متضرروخسارت دیده اند آنان که با بی شرمی تمام در انظار مهمانان خدا تظاهر به روزه خواری کردند واز دعوت خالق سرباز زدند وبر سفره ی شیطان نشستند! اینان مصداق کامل آیه ی شریفه ی( والعصر ان الانسان لفی خسر)اند؛چرا که؛لهم قلوب لا یفقهون بها ولهم اعین لایبصرون بها ولهم آذان لایسمعون بها اوُلئک کالانعام بل هم اضلّ
آری ،زمستان گذشت و روسیاهی به زغال ماند
رمضان ماه خداهم که گذشت ماه قــــرآن ودعـاهـــم که گذشت
بسته شد باب عـــنایات خـــدا موسم لطـف وعطاهـــم که گذشت
روزه خـوردی ونکردی پروا فصـل پوزش زخطاهـم که گذشت
رمضان باهمه ی سخــتی ها برتو بگذشت وبه ماهم که گذشت
رمضان 1434 ه - ق (1392 ه -ش)
شبی درانجمن شعروادب،دختروپسرجوانی،با بی ادبی تمام به هم متلک گفته،
وبه اصطلاح مشاعره ی عاشقانه میکردند!مرا خوش نیامد، گفتم:
چرا به قالب هنـــــر نظـــــــم خلاف می زنی؟
چرا به محفـــــــل ادب حرف گزاف می زنی؟
به نام عشق وعاشقی توشِــرّو وِرسروده ای
زعشـــق بو نبرده ای،اگر چه لا ف می زنی
توعشق را به شعرخودمســخ وتباه کرده ای
واز دروغ دم زعـین وشیــن وقـاف می زنی
تو پرده ی عفاف را به شعـــرخود دریده ای
حیا نمی کنی؟ چرا زِرّ اضـــــاف می زنی؟!
توراه عشق وعاشـقی به اشتـباه می روی!
مسیــر،مستقــیم و توبه انحــراف می زنی؟
دوستی ،پس از سالها دوری به جمع دوستان وارد شد، نگاهی به چهره ی دوستان کرد و از روی تعجب پرسید ؛
اینجا چه خبره؟ این همه ریش سفید!
گفتم:حاجی،بیاد داری دوران کودکی را؟ چهار شنبه سوری وقتی از روی آتش می پریدیم، میگفتیم :
زردیِ من از تو،سرخیِ تو از من؟
امروز حکایت همان است؛آن روزها ریشها سیاه بود،اما دلها سفید بود وقلبها پاک وآسمانی؛
اما امروز که ریشها سفیدند،در عوض دلها سیاهند و مکدّر!!!!
با درد خندی ، سری خم کرد و تأییدم نمود. گفتم:
گر به بالای سیاهی رنگ نیست! پس چرا موی سیاهم شد سفید؟
این سیاهی و سفیـــدی بعد ازآن مـــرگ را می آورد بــرما نـوید
شـــد به پایان نوبهـــار زنــــدگی کمکمک فصل خزان ازره رسید
عمــردرغـفلـت گذشت وهمچنان دل به دنیا بسته ای با صــد امید
بی خبر از خـویــش ،گرم زندگی آفتاب عمــــــر از بامت پـــریـد!
خلائق جمله از یک گــــــوهــراستـــــند همه اعضایی از یک پیکـــراستند
همه مخـــــلوق ذات کــــــــــردگـــــارند ولی در نـــوع خلقـــت فـرق دارند
یکی خوش صورت وسیمین عذاراست یکی بدشکل وبـدنقـش ونگاراست
یکی خوش خوی و خوش رفتـار باشد یکی کج خــلق و بــد گفـــتار باشد
یکی خوش صحبت وشیرین کلام است یکی در نا ســزا گفـــــتن بنام است
یکی طبــــــعی شکــــــر آمیــــــــزدارد یکی نطــــقی مــــلال انگیـــــز دارد
یکی مرحم به زخــم دیگــــــران است یکی حرفش همه زخـم زبان است
یکی در هر شرایــــط یار خـــلق است یکی کارش فقــــط آزار خلق است
یکی در سلک انســــانی بـزرگ است یکی هم درلباس میش ،گرگ است
حلاصه این تفاوت بی شمــــــار است که خود این صنعت پروردگاراست
غرض از این تفاوت امتحـــــان است ملاک برتری ها نفس و جان است
چــــرا بــــر صـــورت زیبــــا بــــنازی که یک ارزن نــــدارد امتــــــیازی
مگـــر آیات حــق کــــردی فـــراموش نکردی این سخن آویزه ی گــوش؟
که تقــوایـــش بــود هــرکــس مقـــدم به در گـــاه خــــدا باشـــد مکـــــرّم
.: Weblog Themes By Pichak :.